مرحوم سيد عبدالكريم ( رحمه الله ) پيرمرد كفاش معاصري بود كه در تهران زندگي مي كرد.
اكثر علماي اهل معني معتقد بودند كه حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه ) گاهي به مغازه كوچك
كفاشي او تشريف مي برند و با او مي نشينند و هم صحبت مي شوند.
لذا بعضي از آنها به اميد آنكه زمان تشريف فرمائي حضرت ولي عصر (ع) را درك كنند
ساعتها در مغازه او مي نشستند و انتظار ملاقات حضرت را مي كشيدند و شايد بعضي ها
هم بالاخره به خدمتش مشرف مي شدند.
مرحوم سيد عبدالكريم اهل دنيا نبود حتي خانه مسكوني نداشت و تنها راه درآمدش كفاشي
و پينه دوزي بود.
روزي حضرت به حجره كفاشي سيد عبدالكريم تشريف آوردند در حالي كه او مشغول كفاشي
بود پس از دقايقي حضرت فرمودند :
سيد عبدالكريم كفش من نياز به تعمير دارد برايم پينه مي زني ؟
سيد عرض كرد: آقا جان به صاحب اين كفش كه مشغول تعمير آن هستم قول داده ام كفش را
برايش حاضر كنم البته اگر شما امر بفرمائيد چون امر شما از هر امري واجب تر است آن را
كنار مي گذارم و كفش شما را تعمير مي كنم .
حضرت چيزي نفرمودند و سيد مشغول كارش شد.
پس از دقايقي مجددا حضرت فرمودند: سيد عبدالكريم ! كفش من نياز به تعمير دارد برايم پينه مي زني ؟
سيد كفشي را كه در دست داشت كنار گذاشت بلند شد و دستانش را دور كمر حضرت حلقه
زدو به مزاح گفت :
اگر يك بارديگر بفرمائيد كفش مرا پينه مي زني ؟ داد و فرياد مي كنم كه اي مردم آن امام
زماني كه دنبالش مي گرديد پيش من است بياييد زيارتش كنيد!
حضرت لبخند زدند و فرمودند : خواستيم امتحانت كنيم تا معلوم شود نسبت به قولي كه داده
اي چقدر مقيد هستي.بدان كه ما شما را براي خودمان نميخواهيم بلكه شما را براي خدا
ميخواهيم هر اندازه شما بندگي كنيد ما شما را بيشتر دوست داريم. سيّد عبدالكريم اگر
نبود اين تقوا و مراعات تو هرگز مغازة تو را انتخاب نميكردم و به تو سر نميزدم.
......
یکی از قشنگ ترین حکایتهایی که هر روزم بخوونم بازم کمه!
مولا
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
|
امتیاز مطلب : 435
|
تعداد امتیازدهندگان : 121
|
مجموع امتیاز : 121